عطار نیشابوری
حکایت صعوه
حکایت صعوه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صعوه آمد دل ضعیف و تن نزار پای تا سر همچو آتش بی قرار گفت من حیران و فرتوت آمدم بی دل و بی قوت و قوت آمدم همچو موسی بازو و زوریم نیست وز ضعیفی قوت موریم نیست من نه پر دارم نه پا نه هیچ نیز کی رسم در گرد سیمرغ عزیز پیش او این مرغ عاجز کی رسد صعوه در سیمرغ هرگز کی رسد در جهان او را طلب کاران بسیست وصل او کی لایق چون من کسیست در وصال او چو نتوانم رسید بر محالی راه نتوانم برید گر نهم رویی به سوی درگهش یا بمیرم یا بسوزم در رهش چون نیم من مرد او، این جایگاه یوسف خود باز می جویم ز چاه یوسفی گم کرده ام در چاهسار بازیابم آخرش در روزگار گر بیابم یوسف خود را ز چاه بر پرم با او من از ماهی به ماه هدهدش گفت ای ز شنگی و خوشی کرده در افتادگی صد سرکشی جمله سالوسی تو من این کی خرم نیست این سالوسی تو درخورم پای در ره نه، مزن دم، لب بدوز گر بسوزند این همه تو هم بسوز گر تو یعقوبی به معنی فی المثل یوسفت ندهند کمتر کن حیل می فروزد آتش غیرت مدام عشق یوسف هست بر عالم حرام عطار نیشابوری