عطار نیشابوری
حکایت کوف
حکایت کوف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کوف آمد پیش چون دیوانه ای گفت من بگزیده ام ویرانه ای عاجزی ام در خرابی زاده من در خرابی می روم بی باده من گرچه معموری بسی خوش یافتم هم مخالف هم مشوش یافتم هرک در جمعیتی خواهد نشست در خرابی بایدش رفتن چو مست در خرابی جای می سازم به رنج زانک باشد در خرابی جای گنج عشق گنجم در خرابی ره نمود سوی گنجم جز خرابی ره نبود دور بردم از همه کس رنج خویش بوک یابم بی طلسمی گنج خویش گر فرو رفتی به گنجی پای من باز رستی این دل خودرای من عشق بر سیمرغ جز افسانه نیست زانک عشقش کار هر مردانه نیست من نیم در عشق او مردانه ای عشق گنجم باید و ویرانه ای هدهدش گفت ای ز عشق گنج مست من گرفتم کامدت گنجی به دست بر سر آن گنج خود را مرده گیر عمر رفته ره به سر نابرده گیر عشق گنج و عشق زر از کافریست هرک از زر بت کند او آزریست زر پرستیدن بود از کافری نیستی آخر ز قوم سامری هر دلی کز عشق زر گیرد خلل در قیامت صورتش گردد بدل عطار نیشابوری