عطار تونی
مظهرالعجایب
بخ بخ لک یا اباالحسن اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنة
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من ولای تو بجان کردم قبول زانکه هستی این زمان نور رسول چون عمر راند این معانی بر زبان من ندارم از تو این معنی نهان گفت بادت این مبارک بوالحسن که شدی مولای جمله مرد و زن چون عمر بوبکر هم اقرار کرد روسیه شد هر که او انکار کرد باطن ایمان ما را روح از اوست باطن انسان همه مفتوح از اوست ریخت پیغمبر بگوش جمله در از محبت جملگی گشتند پر هر که او اقرار کرد ایمان ببرد هر که کرد انکار او خود جان نبرد تو بغفلت عمر خود ضایع مکن مشنو ازمنکر در این معنی سخن زانکه انکار از خدا دورت کند وز طریق مصطفی کورت کند باولی اقرار ننمودن که چه بر طریق کافران بودن که چه پی نبردی خود براه راست تو زانکه در معنی نداری هیچ بو در دل دانا ز معنی گنج شد در دل نادان معانی رنج شد خلقها در رنج گنج اند اونهان گنج دارم من بعین تو عیان گنجها از گنج او آورده ام واندر آن یک جوهری پرورده ام من کلید آن ز مظهر ساختم باب آن از مهر حیدر ساختم هست شهرستان علم مصطفی تو بمظهر کن در آخر التجا گر نمی دانی تو شهر و باب را باب، حیدر دان وشهرش مصطفی عطار تونی