عطار نیشابوری
بخش هجدهم
(۹) حکایت سلطان محمود با مرد دوالک باز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر محمود با اعزاز می شد بره مردی دوالک باز می شد شهش گفتا که ای طرّار ره زن ترا می بیند اینجا چشم دَرمَن که بنشینی میان خاک در راه دوالک بازی آموزی تو با شاه دوالک باز گفتش ای جهاندار برَو بنشین چه می خواهی ازین کار نخواهد گشت چون پروانه با شمع دوالک بازی و کوس و عَلَم جمع مجرّد گرد و پس این پیشه می کن وگر نه همچنین اندیشه می کن درین منزل که کس نه دل نه جان یافت کمال از پاک بازی می توان یافت عطار نیشابوری