عطار نیشابوری
بخش چهاردهم
(۲۲) حکایت سلطان محمود با مظلوم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مگر محمود می شد بامدادی کسی آمد وزو می خواست دادی فغان می کرد و پیشش راه بگرفت درآمد پس عنان شاه بگرفت یکی پرسید کان مظلومت ای شاه فلان وقتت عنان بگرفت در راه عنان نکشیدی آنگه باز هیچی کنون پس این عنان بهر چه پیچی شهش گفتا که بودم آن زمان مست که بگرفت او عنان من بیک دست کنون هر موی این مظلوم دستیست که از هر موی وی بر من شکستیست چو چندین دست بینم در عنانم اگر دستم دهد چون اسپ رانم؟ گرفتارم میان این همه دست نمی دانم که چون بیرون توان جَست چو افتادن درین ره سودِ مردست بیفتد هر که اینجا اهل دردست بلندی چون درین ره پست گیرند عنان پادشه بی دست گیرند کسی باید بخون درگشته صد بار که تا گردد ز افتادن خبردار کسی کاندر میان ناز باشد کجا برهاندش دَر باز باشد عطار نیشابوری