عطار نیشابوری
بخش چهاردهم
(۴) حکایت لقمۀ حلال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفیقی گفت با من کان فلانی حلالی می خورد قوت جهانی که جزیت از جهودان می ستاند وز آنجا می خورد، به زین که داند بدو گفتم که من این می ندانم من آن دانم که من ننگ جهانم که باید صد جهود بس پریشان که تا خواهند از من جزیت ایشان تو گر کم کاستی خویش بینی بسی از خود سگی را بیش بینی وجودت با عدم درهم سرشتست که این یک دوزخ و آن یک بهشتست اگر یک بیخ ازین دوزخ نماندست بسی سگ بستهٔ آن کخ بماندست اگر صد بار روزی غُسل سازی چو با خویشی نهٔ جز نانمازی عطار نیشابوری