عطار نیشابوری
بخش نهم
(۳) حکایت پادشاه که علم نجوم دانست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نجومی نیک می دانست آن شاه شد آگه کو فلان ساعت فلان ماه شود بیچاره در دست بلائی بکرد القصّه او از سنگ جائی چو کرد از سنگ خارا خانهٔ راست نگه دارندهٔ بسیار درخواست چو در خانه شد آن را روزنی دید ز روزن خانه را چون روشنی دید بدست خویش روزن کرد مدروس که تا در خانه تنها ماند محبوس نبودش هیچ ره سرگشته آمد بآخر تا که دم زد کُشته آمد اگر خواهی که پیش افتی بهرگام بترک خود بباید گفت ناکام تو گر ترک خود و عالم نگوئی چو مرگ آید بگوئی هم نگوئی چو باقی نیست خفت و خورد آخر چو مرگ آید چه خواهی کرد آخر عطار نیشابوری