عطار نیشابوری
بلبل نامه
حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شنیدستم که در عهد گذشته امیری بود والی عهد گشته بسی نیک و بد عالم بدیده ز هر دانا دلی پندی شنیده پسر را گفت تا گردی تو پیروز اگر دانا دلی پندی بیاموز خردمندان بهشیاری دهند پند نگیرد بی خرد پند از خردمند مشو عاق و ببر فرمان پدر را پدر هرگز نخواهد بد پسر را پسر کو ناخلف باشد پسر نیست پدر کو هم بدآموزد پدر نیست بقای نسل را گر زن بخواهی نگه دارد ترا از هر تباهی به قول مصطفی دین در امان گیر که کاری گر نیاید بی گمان تیر پسر گفت ای پدر پند تو بند است گزیده پند تو بیرون زچند است زنان دامند و شیطان دام را ساز مرا در دام شیطانی مینداز تو ایمن باش و با من دل نگهدار که من هرگز نبندم دل درین کار چو شهوت را خرد بنده نگردد دلم هرگز پراکنده نگردد مرا پا بر سر خاری درآمد ازین مشکل ترم کاری درآمد پدر می گویدم زن خواه و دل گفت مشو جفت بلا با زن مشو جفت نمی دانم که را فرمان برم من پدر را یا بترک سر کنم من پدر گفت این صفت از خود مکن دور مشو تلخ و مشوترش و مکن شور ز سر بیرون کنی بازار و آزار دل خود از چنین گفتار بازآر به اول سعی کن در خیر کاری که آفتها است در تأخیر کاری به هم جمع آمدند کردند عروسی مسلمان و مغ و گبر و مجوسی شب اول میان شوهر و زن نهاد افسار بروی شهوت تن اگر عاقل بود زن را چو استر به نرمی برکند افسار از سر وگر ابله بود زن را چو خرشد به تن تیر بلا را چون سپر شد تو امشب باش تا کم زن نگردی به بی شوئی بگرد زن نگردی عطار نیشابوری