عطار نیشابوری
بخش نهم
الحکایه و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بمسجد در بخفت آن عالم راه ستاد اندر نماز آن جاهل آنگاه یکی ابلیس را دید ایستاده بدو گفتا چه کارست اوفتاده لعین گفتا همی خواهم هم اکنون که جاهل را برم از راه بیرون ولیکن زان ندارم طاقت و تاب که می ترسم از آن دانای درخواب گر آن دانا نبودی پای بستم چو مومی بود آن نادان بدستم فغان زین صوفی در حلم مانده ولی در حلم خود بی علم مانده درین دریای مغرق غوطه باید نه دام و زرق و دلق و فوطه باید چوخس بر روی دریا در طوافی چو غواصی ندانی چند لافی سخن تا چند رانی در نهایت که ماندی بر سر راه بدایت چرا چندین بگرد کام گردی که اهل درد را بد نام گردی اگر در راه دین گردیت بودی ز نامردی خود دردیت بودی هر آنکس را که درد کار بگرفت همه جان و دلش دلدار بگرفت اگر هرگز بگیرد درد دینت شود علم الیقین عین الیقینت بدرد آید درین ره هر که مردست که کاوین عروس خلد در دست سخن کان از سر دردی درآید کسی کان بشنود مردی برآید سخن کز علم گویی راست آنست مرا از اهل دل درخواست آنست وگر علم لدنی داری ای دوست بود علم تو مغز و علم ما پوست چوعلمت هست در علمت عمل کن پس از علم و عمل اسرار حل کن شتر مرغی که وقت کار کردن چو مرغی و چو اشتر وقت خوردن ترا با علم دین کاری بباید بقدر علم کرداری بباید ترا در علم دین یک ذره کردار بسی زان به که علم دین بخروار برو کاری بکن کین کار خامست که علم دین ترا حرفی تمامست کسی کو داند و کارش نبندد برو بگری که او برخویشتن خندد عطار نیشابوری