عطار نیشابوری
خسرو نامه
در فضیلت امیرالمؤمنین عمر فاروق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چراغ جنّت و شمع دو عالم امیرالمؤمنین فاروق اعظم اگر چه بود ملکی در میانش نمیارزید ملکی یک زمانش غلامی بر سرش استاده بودی زبان بر نیکویی بگشاده بودی همی گفتی بدو الموت الموت که تا عمرش نگردد لحظهیی فوت کسی کو را موکّل مرگ باشد کجا ملک جهان پر برگ باشد شبی بودی که خود هیزم بچیدی برای پیره زن هیزم کشیدی چراغ خلد هیزم چین که دیدست چنین روشن چراغ دین که دیدست چو دین را مغز بودی در دماغش بسی کردند روغن در چراغش چو در دنیا نمیگنجید آن نور چرغی شد میان جنّت و حور اگر در دل ز فاروقت غباریست ترا در راه دین آشفته کاریست چه برخیزی بخصمی چراغی که روشن زوست چون فردوس باغی بخصمی زخم او برخویشتن زن بروابلیس را کن کورو تن زن چو زو ابلیس شد کور اوّل کار از آن در خصمی او با تو شد یار عجم بگشاد و این فتحی مدامست چو پیغمبر عرب را، وین تمامست عجم آنگه جهود و گبر بودند ازو گوی مسلمانی ربودند کسی اجدادش اسلام از عُمر یافت ز مهر او چرا امروز سر تافت کسی کو اعجمی افتاد در راه ز سعی او مسلمان گشت و آگاه چو از سعیش درون آمد باقرار چرا باوی برون آمد بانکار گر او هرگز نکردی نشر ایمان که گشتی در عجم هرگز مسلمان کسی را زو بود ایمان برونق چگونه گویدش کو بود ناحق عطار نیشابوری