عطار نیشابوری
بخش بیست و دوم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود صاحب عزلتی در گوشهٔ از جهان نه زادی ونه توشهٔ بر توکل روز و شب بنشسته بود رشتهٔ دل در قناعت بسته بود چون نمیپیچید هیچ از راه حق بود گستاخیش با درگاه حق گرسنه از ره رسیدندش دو کس واو نداشت از دخل و خرج الانفس چو نشستند آن دو کس تادیرگاه در نیامد هیچ معلومی ز راه چون بسی گشت آن دو تن را انتظار شیخ شد از شرم ایشان شرمسار عاقبت بر جست از جای آن زمان کرد چون دیوانهٔ سر باسمان گفت آخر من چه دارم بیش و کم میهمانم میفرستی دم بدم چون فرستادی دو روزی خواره را روزنی باید من بیچاره را گر فرستادی مرا روزی کنون وارهی از جنگ هر روزی کنون ورنه زین چوبی نهم برگردنم جملهٔ قندیل مسجد بشکنم چون بگفت این مرد دل برخاسته شد زره خوانی پدید آراسته در زمان آمد غلامی همچو ماه کرد خدمت خوان نهاد آنجایگاه چون شنودند آن دو تن گفتار او در تعجب آمدند از کار او هر دو گفتندش که گستاخی عظیم مینیارد هیچ گستاخیت بیم گفت دندانی بدو باید نمود تا که ننمائی ندارد هیچ سود عاشقانش پاک از نقص آمدند چون درختان جمله در رقص آمدند پاک همچون شاخ در گل میشدند لاجرم در قرب کامل میشدند عطار نیشابوری