عطار نیشابوری
وصلت نامه | منتسب به عطار
الحکایت الرموز داستان حکیم و مرد احول
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود استاد حکیمی پاکباز دائماً با حق تعالی گفته راز در همه عالم ورا همتا نبود همچو او در علم یک دانا نبود رازها با حق تعالی گفته است سرها از راز حق دانسته است روز و شب در راه او با درد بود بی وکیلی و جفت فرد فرد بود هیچکس از راز او آگه نگشت هیچکس با درد او همره نگشت آن حکیمی که جهان معمور ازوست آن حکیمی که دو عالم نور از اوست ای بسا کس را که او آگاه کرد ای بسا کس را که شاهنشاه کرد همچو او دیگر حکیمی خود نبود جمله عالم را از او حکمت گشود صدهزاران حکمت حق یافته هر زمان نوعی دگر دریافته ای بسا کس را که از وی ره گشود ای بسا کس را که راه حق نمود ای بسا کس را که او آگاه کرد ای بسا کس را که شاهنشاه کرد ای بسا کس را که درد عشق داد ای بسا کس را که راه صدق داد ای بسا کس را که شاه و میر کرد ای بسا کس را که قطب و پیر کرد ای بسا کس را که جام فقر داد ای بسا کس را که جانی در نهاد از خدای خویش حکمت یافته در سلوک خویش رفعت یافته اوحکیم صادق و سر خداست همچو او دیگر حکیمی خود کجا است صدهزاران حکمت بی منتها از خدایش یافته بحر صفا هیچ کس از حال او آگه نشد احولی با او مگر همخانه شد اندر آن خانه یکی آیینه دان هر دو عالم را از آن آیینه دان بود آن آیینه در پیش حکیم روی خود را دید او در وی مقیم احولک گفت این حکیم پر خرد هر زمان درآینه می بنگرد حکمتش بیشک در این آیینه دان لاجرم زیبا رخش ز آیینه دان حکمت او من از این پیدا کنم در جهان خود را چو او زیبا کنم وانگهی در آینه کرد او نگاه دید او دو صورت زشت سیاه احولک در دید اندر آینه زان بکثرت دید او معاینه عطار نیشابوری