عطار نیشابوری
بخش هفتم
الحكایة و التمثیل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در رهی میرفت هارون الرشید بود تابستان و آبی ناپدید تشنگی غالب شد و در تف و تاب چشم را بود ای عجب گربود آب عابدی گفتش که ای شاه جهان تشنگی چون برتو افتاد این زمان گر دلت از تشنگی گردد خراب ور نیابی فی المثل ده روز آب گر کسی یک نیمه خواهد ملک شاه تاترا یک شربت آب ارد براه از سر آن بر توانی خاست تو کژنشین با من بگو این راست تو گفت ملک خود کنم نیمی نثار تا رسد جانم بآب خوشگوار گفت اگر آن شربت آبت در درون ره نیابد تا بزیر آید برون گر طبیبی خواهد آن نیمی دگر تا دهد آن آب را در تو گذر آن دگر نیمه توانی داد خوش برتوانی خاست زان آزاد خوش گفت چون در من بود صد پیچ پیچ ملک با آن درد نبود هیچ هیچ من بگویم ترک ملک و مرد خویش تا خلاصی باشدم از درد خویش گفت آن ملکت که در دفع عذاب میتوان کردن عوض با یک من آب دل درو بیهوده چندینی مبند وز کفی دو آب چندینی مخند ملکتی کان یک من آب ارزد ترا دل برو چندین چرا لرزد ترا ملک عقبی خواه تا خرم بود ذرهٔ زان ملک صد عالم بود عدل کن تادر میان این نشست ذرهٔ زان مملکت آری بدست عدل نبود این که بنشینی خوشی میزنی در هر سرائی آتشی گر چو خود خواهی رعیت را مدام مملکت را عادلی باشی تمام عطار نیشابوری