رضیالدین آرتیمانی
غزل ها
غزل شماره ۳۹: چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه خواهی ز دفتر تو ای خاک بر سر چو خشت است بالین و خاکست بر سر کجا رفت تاج و نگین سلیمان کجا رفت باد و بروت سکندر شد افسار سرگشتگی تا قیامت اجل گشته ای را که دادند افسر همه دردسر بود تاج مرصع همه داغ دل بود باغ مشجر به دامت اگر دشمن افتاد، سر ده بکامت اگر دوست افتاد بگذر مده فرصت از دست دیگر که هم را عجب دانم ار باز ببینیم دیگر به شوخی اسیرم که نبود چو اوئی نه در هشت خلد و نه در هفت کشور براندازد از رخ شبی ار نقابی بر انگیزد از هر طرف روز محشر سرش بیقرار است از سنبل گل برش بی نیاز است از مشک و عنبر اگر شمعی افروخت دیوانه باشد کسی را که ماهی چنین آید از در رضیالدین آرتیمانی