رضیالدین آرتیمانی
غزل ها
غزل شماره ۳۷: شب دوشم جمالی در نظر بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب دوشم جمالی در نظر بود کزو هر ذره خورشید دگر بود تأمل در رخش چندانکه کردم ملاحت از ملاحت، بیشتر بود سحر آشفته دیدم شام زلفش عجب شامی؟ که بر روی سحر بود مگر دوشینه شب بر بام بودی که بحر و بر پر از شمس و قمر بود نشستم تا کمر در خون دیده ز موئی که پریشان تا کمر بود ندیدم مادری خورشید زاید تو را مادر مگر خورشید گر بود چنان اندیشهٔ حسنش کند کس که از اندیشه بسیاری به در بود تهی میخانه کرد و در خمار است رضی کز بوی می زیر و زبر بود رضیالدین آرتیمانی