حکیم سنایی غزنوی
قصاید
قصیده شماره ۱۲۱: خیز تا خود ز عقل باز کنیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خیز تا خود ز عقل باز کنیم در میدان عشق باز کنیم یوسف چاه را به دولت دوست در چه صد هزار باز کنیم در قمار وقار بنشینیم خویشتن جبرییل ساز کنیم هر چه شیب و فراز پردهٔ ماست خاک بر شیب و بر فراز کنیم ز بر و زیر چرخ هرزه زنیم آن به از هر دو احتراز کنیم جان کبکی برون کنیم از تن خویشتن جان شاهباز کنیم به خرابات روح در تازیم در به روی خرد فراز کنیم آه را از برای زنده دلی ملک الموت جان آز کنیم ناز را از برای پخته شدن هیزم آتش نیاز کنیم با نیازیم تا همه ماییم چون همه او شدیم ناز کنیم آلت عشرت ظریفان را آفت عقل عشوه ساز کنیم خم زلفین خوبرویان را حجرهٔ روز های راز کنیم در زمین بی زمین سجود بریم در جهان بی جهان نماز کنیم سه شراب حقیقتی بخوریم چار تکبیر بر مجاز کنیم از سنایی مگر سنایی را به یکی باده درد باز کنیم حکیم سنایی غزنوی