حکیم سنایی غزنوی
قصاید
قصیده شماره ۱۸: احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجهالعرب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
احسنت یا بدرالدجی لبیک یا وجه العرب ای روی تو خاقان روز وی موی تو سلطان شب شمس الضحی ایوان تو بدر الظم دیوان تو فرمان همه فرمان تو ای مهتر عالی نسب خه خه بنامیزد مهی هم صدر و بدر درگهی از درد دلها آگهی ای عنصر جود و ادب فردوس اعلا روی تو حکم تجلی کوی تو ای در خم گیسوی تو جانها همه جانان طلب صدر معین را سر تویی دنیا و دین را فر تویی بر مهتران مهتر تویی از تست دلها را طرب رویت چو «طاها» طاهرست «و اللیل» مویت ظاهرست امر «لعمرک» ناظرست دریا ک پاک آمد لقب برنه قدم ای شمع دین بر شهپر روح الامین کرو بیانت بر یمین روحانیانت دست چپ نازان ز قربت جد و عم، خرم به دیدارت حشم بنمای هان ای محتشم قرب دو عالم در دو لب گر از تو نشنیدی صلا شمع نبوت بر ملا خورشید بفگندی قبا ناهید بشکستی قصب هستی سزای منزلت هم ابتدا هم آخرت آری عزیز مملکت هستی تو ملکت را نسب در جام جانها دست کن چون نیست کردی هست کن ما را ز کوثر مست کن این بس بود ماء العنب بر یاد او کن جام نوش چشم از همه عالم بپوش گندم نمای جو فروش آخر مباش ای بوالعجب حکیم سنایی غزنوی