حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۴۱۸: ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سنایی چو تو در بند دل و جان باشی کی سزاوار هوای رخ جانان باشی در دریا تو چگونه به کف آری که همی به لب جوی چو اطفال هراسان باشی چون به ترک دل و جان گفت نیاری آن به که شوی دور ازین کوی و تن آسان باشی تا تو فرمانبر چوگان سواران نشوی نیست ممکن که تو اندر خور میدان باشی کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو تو همان به که اسیر خم چوگان باشی به عصایی و گلیمی که تو داری پسرا تو همی خواهی چون موسی عمران باشی خواجهٔ ما غلطی کردست این راه مگر خود نه بس آنکه نمیری و مسلمان باشی حکیم سنایی غزنوی