حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۳۸۴: عقل و جانم برد شوخی آفتی عیارهای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره ای باد دستی خاکیی بی آبی آتشپاره ای زین یکی شنگی بلایی فتنه ای شکر لبی پای بازی سر زنی دردی کشی خونخواره ای گه در ایمان از رخ ایمان فزایش حجتی گاه بر کفر از دو زلف کافرش پتیاره ای کی بدین کفر و بدین ایمان من تن در دهد هر کرا باشد چنان زلف و چنان رخساره ای هر زمان در زلف جان آویز او گر بنگری خون خلقی تازه یابی در خم هر تاره ای هر زمان بینی ز شور زلف او برخاسته در میان عاشقان آوازهٔ آواره ای نقش خود را چینیان از جان همی خدمت کنند نقش حق را آخر ای مستان کم از نظاره ای حکیم سنایی غزنوی