عبید زاکانی
عشاق نامه
بخش ۲۴ - در صفت وصال
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنین زیبا نگاری دلستانی به رعنائی و خوبی داستانی چنان بر عاشق خود مهربان بود که گوئی عاشق جان و جهان بود نبودی با منش جز مهربانی ندیدیم جز از او شیرین زبانی مدامم خرمی دمساز بودی به رویش چشم جانم باز بودی به دل گفتم که ای مدهوش بیمار غمش را در میان جان نگهدار کزین خوشتر کسی دلبر نیابد به خوبی کس از این بهتر نیابد بهم خوش بود ما را روزگاری به وصلش داشتم خوش کار و باری سعادت یار و بختم همنشین بود زمان در حکم و اقبالم قرین بود ز طالع خرم و دلشاد بودم ز بند هر غمی آزاد بودم جهان محکوم و دولت یاورم بود فلک مامور و اختر چاکرم بود کنون زان عیش جز خون در دلم نیست در آن شادی به جز غم حاصلم نیست تنی خسته دلی غمناک دارم به دستی باد و دستی خاک دارم عبید زاکانی