حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۳۴۹: خنده گریند همی لاف زنان بر در تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنده گریند همی لاف زنان بر در تو گریه خندند همی سوختگان در بر تو دل آن روح گسسته که ندارد دل تو سر آن حور بریده که ندارد سر تو گاه دشنام زدن طاقچهٔ گوش مرا حقه های شکرین گرد دو تا شکر تو تا خط تو بدمیدست ز بهر خط تو حرف بوسست چو لبهای قلم چاکر تو شیر چرخت ز پی آب همی سجده برد من چه سگ باشم تا خاک بوم بر در تو نیست در چنبر نه چرخ یکی پروین بیش هست پروین کده ره چنبری از عنبر تو عنبر از چنبر زلفت چو خرد یافته ام تا مگر راه دهد سوی خودم چنبر تو سیم در سنگ بسی باشد لیک اندر کان سنگ در سیم دل تست پس اندر بر تو عارم این بس که بوم پیش رو دشمن تو فخرم آن بس که بوم رخت کش لشگر تو برده شد ز آتش تو پیش سراپردهٔ جان آب حیوان روان ز آن دو رده گوهر تو قطب گردم چو بگردم ز پی خدمت تو پای بر جای چو پرگار به گرد سر تو شمع نور فلکی خواهد هر لحظه همی شعله از مشعلهٔ روی ضیاگستر تو ز آرزوی رخ چون ماه تو هر روز چو صبح دل همی چاک زند پیش درت کهتر تو خور گردون چو مه از پیش رخت کاست کند که ندارد خود گردون فری اندر خور تو از سنایی به بها هر دم صد جان خواهد بهر یک بوسه دو تا بسد جان پرور تو حکیم سنایی غزنوی