حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۹۰: باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز ماندم در بلایی الغیاث ای دوستان از هوای بی وفایی الغیاث ای دوستان باز آتش در زد اندر جانم و آبم ببرد باد دستی خاکپایی الغیاث ای دوستان باز دیگر باره چون سنگین دلان بر ساختم از بت چونین جدایی الغیاث ای دوستان باز ناگه بلعجب وارم پس چادر نشاند آفتابی را هبایی الغیاث ای دوستان باده خواران باز رخ دارند زی صحرا و نیست در همه صحرا گیایی الغیاث ای دوستان بنگه هادوریان را ماند این دل کز طمع هر دمش بینم به جایی الغیاث ای دوستان جادوی فرعونیان در جنبش آمد باز و نیست در کف موسی عصایی الغیاث ای دوستان خواهد اندر وی همی از شاخ خشک و مرغ گنگ هر زمان برگ و نوایی الغیاث ای دوستان دیدهٔ روشن جز از من در همه عالم که داد در بهای توتیایی الغیاث ای دوستان از برای انس جان انس و جان ای سرفراز مر سنایی را چو نایی الغیاث ای دوستان حکیم سنایی غزنوی