حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۷۷: چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم در مغاک خاک تیره روشنایی یافتیم گر چه ما دور از طمع بودیم یک چندی کنون از قناعت پایگاه پادشایی یافتیم ما ازین باطل خوران آشنا بیگانه وار پشت بر کردیم و با حق آشنایی یافتیم هرگز از بار حسد خسته نگردد پشت ما کز «قل الله ثم ذرهم» مومیایی یافتیم اول اندر نشهٔ اولا گرفتار آمدیم آخر اندر نشهٔ اخرا رهایی یافتیم خاکپای کمزنان شد توتیای چشم ما کار سرمان بود و آخر کار پایی یافتیم سر فرو بردیم تا بر سروران سرور شدیم چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم پارسایان هر زمان ناپارسا خوانندمان ما از آن بر پارسایان پارسایی یافتیم گر همی خواهی که باشی پادشا و پارسا شو گدایی کن که ما این از گدایی یافتیم ما گدایان را ز نادانی نکوهش چون کنی کاین سنا از سینهٔ پاک سنایی یافتیم حکیم سنایی غزنوی