حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۶۵: بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم هر زمان گویند دل در مهر دیگر یار بند پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی چون ز من سیر آمدی رفتم گرانی چون کنم گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم هست آب زندگانی در لب شیرین تو بی لب شیرین تو من زندگانی چون کنم ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند دلبرا من دفع حکم آسمانی چون کنم بر جهان وصل باری بنده را منشور ده تات بنمایم که من فرمان روانی چون کنم من چو موسی مانده ام اندر غم دیدار تو هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون کنم نیستم خضر پیمبر هست این مفخر مرا چاره و درمان آب زندگانی چون کنم مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم حکیم سنایی غزنوی