حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۴۷: فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فراق آمد کنون از وصل برخوردار چون باشم جدا گردید یار از من جدا از یار چون باشم به چشم ار نیستم گنج عقیق و لولو و گوهر عقیق افشان و گوهربیز و لولوبار چون باشم کسی کوبست خواب من در آب افگند پنداری چو خوابم شد تبه در آب جز بیدار چون باشم بت من هست دلداری و زود آزار و من دایم دل آزرده ز عشق یار زود آزار چون باشم دهانش نیم دینارست و دینارست روی من چو از دینار بی بهرم به رخ دینار چون باشم ز بی خوابی همی خوانم به عمدا این غزل هردم «همه شب مردمان در خواب و من بیدار چون باشم» حکیم سنایی غزنوی