حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۴۱: به دردم به دردم که اندیشه دارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به دردم به دردم که اندیشه دارم کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم به وقتی که دولت بپیوست با من بپیوست هجرش به غم روزگارم که داند که حالم چگونست بی تو که داند که شبها همی چون گذارم خیالش ربودست خواب از دو چشم گرفتنش باید همی استوارم ز من برد نرمک همی هوشیاری کنون با غم او نه بس هوشیارم اگر غمگنان را غم اندر دل آمد چرا غمگنم من چو من دل ندارم چون آن گوهر پاک از من جدا شد سزد گر من از چشم یاقوت بارم وگر من نپایم به آزاد مردی ببینند مردم که چون بی قرارم همی داد ندهد زمانه مهان را اگر داد دادی نرفتی نگارم چو من یادگارش دل راد دارم دهد هجر گویی به جان زینهارم حکیم سنایی غزنوی