رضیالدین آرتیمانی
غزل ها
غزل شماره ۱۴: عشقی بتازه باز گریبان گرفته است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشقی بتازه باز گریبان گرفته است آه این چه آتش است که در جان گرفته است ایدل ز اضطراب زمانی فرو نشین دستم بزور دامن جانان گرفته است آن لعل آبدار ز تسخیر کائنات خاصیت نگین سلیمان گرفته است از هر طرف که میشنوم بانگ غرقه است دریای عشق بین که چه طوفان گرفته است دارد سر خرابی عٰالم به گریه باز این دل که، همچو شام غریبان گرفته است آه و فغان شیونیانم بلند شد گویا طبیب دست ز درمان گرفته است نیلی قبا و طره پریشان و سینه چاک آئین ماتمم به چه سامان گرفته است صوفی بیا که کعبهٔ مقصود در دلست حاجی به هرزه راه بیابان گرفته است یا رب کجا رویم که در زیر آسمٰان هر جا که میرویم چو زندان گرفته است نتوان گشودنش به نسیم ریاض جلد آندل که در فراق عزیزان گرفته است کافر چنین مبٰاد ندانم رضی تو را دود دل کدام مسلمان گرفته است رضیالدین آرتیمانی