حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۲۱۴: از حل و از حرام گذشتست کام عشق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از حل و از حرام گذشتست کام عشق هستی و نیستی ست حلال و حرام عشق تسبیح و دین و صومعه آمد نظام زهد زنار و کفر و میکده آمد نظام عشق خالیست راه عشق ز هستی بر آن صفت کز روی حرف پردهٔ عشقست نام عشق بر نظم عشق مهره فرو باز بهر آنک از عین و شین و قاف تبه شد قوام عشق چندین هزار جان مقیمان سفر گزید جانی هنوز تکیه نزد در مقام عشق این طرفه تر که هر دو جهان پاک شد ز دست با این هنوز گردن ما زیر وام عشق برخاست اختیار و تصرف ز فعل ما چون کم زدیم خویشتن از بهر کام عشق اندر کنشت و صومعه بی بیم و بی امید درباختیم صد الف از بهر لام عشق برداشت پرده های تشابه ز بهر ما تا روی داد سوی دل ما پیام عشق مستی همی کنم ز شراب بلا ولیک هر روز برترست چنین ازدحام عشق آزاده مانده ایم ز کام و هوای خویش تا گشته ایم از سر معنی غلام عشق دامست راه عشق و نهاده به شاهراه بادام و بند خلق سنایی به دام عشق زان دولتی که بی خبران را نصیبه ایست کم باد نام عاشق و گم باد نام عشق چون یوسف سعید بفرمودم این غزل بادا دوام دولت او چون دوام عشق حکیم سنایی غزنوی