حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۹۴: ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سنایی جان ده و در بند کام دل مباش راه رو چون زندگان چون مرده بر منزل مباش چون نپاشی آب رحمت نار زحمت کم فروز ور نباشی خاک معنی آب بی حاصل مباش رافت یاران نباشی آفت ایشان مشو سیرت حق چون نباشی صورت باطل مباش در میان عارفان جز نکتهٔ روشن مگوی در کتاب عاشقان جز آیت مشکل مباش در منای قرب یاران جان اگر قربان کنی جز به تیغ مهر او در پیش او بسمل مباش گر همی خواهی که با معشوق در هودج بوی با عدو و خصم او همواره در محمل مباش گر شوی جان جز هوای دوست رامسکن مشو ور شوی دل جز نگار عشق را قابل مباش روی چون زی کعبه کردی رای بتخانه مکن دشمنان دوست را جز حنظل قاتل مباش در نهاد تست با تو دشمن معشوق تو مانع او گر نه ای باری بدو مایل مباش حکیم سنایی غزنوی