حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۸۲: با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز از شام تو قدر آید و از صبح تو نوروز از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک وز تابش روی تو برآید دو شب از روز بر گرد یکی گرد دل ما و در آن دل گر جز غم خود یابی آتش زن و بفروز هر چند همه دفتر عشاق بخواندیم با این همه در عشق تو هستیم نو آموز در مملکت عاشقی از پسته و بادام بوس تو جهانگیر شد و غمزه جهانسوز تا دیدهٔ ما جز به تو آرام نگیرد از بوسه ش مهری کن و ز غمزه ش بردوز با هجر تو هر شب ز پی وصل تو گویم یارب تو شب عاشق و معشوق مکن روز حکیم سنایی غزنوی