حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۷۴: چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون سخنگویی از آن لب لطف باری ای پسر پس به شوخی لب چرا خاموش داری ای پسر در ره عشق تو ما را یار و مونس گفت تست زان بگفتی از تو می خواهم یاری ای پسر دیر زی در شادکامی کز اثرهای لطیف مونس عقلی و جان را غمگساری ای پسر تلخ گردد عیش شیرین بر بتان قندهار چون به گاه بذله زان لب لطف باری ای پسر بامداد از رشک دامن را کند خورشید چاک روی چون ماه از گریبان چون برآری ای پسر سر بسان سایه زان بر خاک دارم پیش تو کز رخ و زلف آفتاب و سایه داری ای پسر سرکشان سر بر خط فرمان من بنهند باش تا به گرد مه خط مشکین برآری ای پسر ار نبودی ماه رخسار تو تابان زیر زلف با سر زلف تو بودی دهر تاری ای پسر کودکی کان را به معنی در خم چوگان زلف همچو گویی روز و شب گردان نداری ای پسر شد گرفتار سر زلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر شد شکار چشم روبه باز پر دستان تو صدهزاران جان شیران شکاری ای پسر ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری شد شکفته بر نهال کامگاری ای پسر بس دلا کز خرمی بی برگ شد زان برگ گل آه اگر بر برگ گل شمشاد کاری ای پسر کی شدندی عالمی در عشق تو یعقوب وار گر نه از یوسف جهان را یادگاری ای پسر چون سنایی را به عالم نام فخر از عشق تست ننگ و عار از وصلت او می چه داری ای پسر حکیم سنایی غزنوی