حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۴۱: لشکر شب رفت و صبح اندر رسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لشکر شب رفت و صبح اندر رسید خیز و مهرویا فراز آور نبید چشم مست پر خمارت باز کن کز نشاطت صبرم از دل بر پرید مطرب سرمست را آواز ده چون ز میخانه عصیر اندر رسید پر مکن جام ای صنم امشب چو دوش کت همه جامه چکانه بر چکید نیست گویی آن حکایت راستی خون دل بر گرد چشم ما دوید کیست کز عشقت نه بر خاک اوفتاد کیست کز هجرت نه جامه بر درید چون خطت طغرای شاهنشاه یافت از فنا خط گردد عالم بر کشید از سنایی زارتر در عشق کیست یا چو تو دلبر به زیبایی که دید حکیم سنایی غزنوی