حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۱۲۳: بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر مه از عنبر معشوق من چنبر کند هیچ کس دیدی که بر مه چنبر از عنبر کند گه ز مشک سوده نقش آرد همی بر آفتاب گه عبیر بیخته بر لالهٔ احمر کند گرد زنگارش پدید آمد ز روی برگ گل ترسم امسالش بنفشه از سمن سر بر کند ای دریغا آن پریرو از نهیب چشم بد سوسن آزاده را در زیر سیسنبر کند هر که دید آن خط نورسته بدان یاقوت سرخ عاجز آید گر صفات رنگ نیلوفر کند خیز تا یک چند بر دیدار او باده خوریم پیش از آن کش روزگار بی وفا ساغر کند مهره بازی دارد اندر لب که همچون بلعجب گه عقیق کانی و گه در و گه شکر کند چشم جان آهنج دل الفنج جادو بند او جادویی داند مگر کز جزع من عبهر کند آفرین بادا بر آن رویی که گر بیند پری بی گمان از رشک رویش خاک را بر سر کند این چنین دلبر که گفتم در صفات عشق من گه دو چشمم پر ز آب و گه رخم پر زر کند گاه چون عودم بسوزد گه گدازد چون شکر گه چو زیر چنگم اندر چنگ رامشگر کند گه کند بر من جهان همچون دهان خویش تنگ گه تنم چون موی خویش آن لاله رخ لاغر کند گاه چون ذره نشاند مر مرا اندر هوا گه رخم از اشک چشمم زعفران پر زر کند ای مسلمانان فغان زان دلربای مستحیل کو جهان بر جان من چون سد اسکندر کند حکیم سنایی غزنوی