حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۸۷: معشوق به سامان شد تا باد چنین باد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
معشوق به سامان شد تا باد چنین باد کفرش همه ایمان شد تا باد چنین باد زان لب که همی زهر فشاندی به تکبر اکنون شکر افشان شد تا باد چنین باد آن غمزه که بد بودی با مدعی سست امروز بتر زان شد تا باد چنین باد آن رخ که شکر بود نهانش به لطافت اکنون شکرستان شد تا باد چنین باد حاسد که چو دامنش ببوسید همی پای بی سر چو گریبان شد تا باد چنین باد نعلی که بینداخت همی مرکبش از پای تاج سر سلطان شد تا باد چنین باد پیداش جفا بودی و پنهانش لطافت پیداش چو پنهان شد تا باد چنین باد چون گل همه تن بودی تا بود چنین بود چون باده همه جان شد تا باد چنین باد دیوی که بر آن کفر همی داشت مر او را آن دیو مسلمان شد تا باد چنین باد تا لاجرم از شکر سنایی چو سنایی مشهور خراسان شد تا باد چنین باد حکیم سنایی غزنوی