حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۸۴: در دل آن را که روشنایی نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در دل آن را که روشنایی نیست در خراباتش آشنایی نیست در خرابات خود به هیچ سبیل موضع مردم مرایی نیست پسرا خیز و جام باده بیار که مرا برگ پارسایی نیست جرعه ای می به جان و دل بخرم پیش کس می بدین روایی نیست می خور و علم قیل و قال مگوی وای تو کاین سخن ملایی نیست چند گویی تو چون و چند چرا زین معانی ترا رهایی نیست در مقام وجود و منزل کشف چونی و چندی و چرایی نیست تو یکی گرد دل برآری و ببین در دل تو غم دوتایی نیست تو خود از خویش کی رسی به خدای که ترا خود ز خود جدایی نیست چون به جایی رسی که جز تو شوی بعد از آن حال جز خدایی نیست تو مخوانم سنایی ای غافل کاین سخنها به خودنمایی نیست حکیم سنایی غزنوی