حکیم سنایی غزنوی
غزلیات
غزل شماره ۷۹: شور در شهر فگند آن بت زنارپرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شور در شهر فگند آن بت زنارپرست چون خرامان ز خرابات برون آمد مست پردهٔ راز دریده قدح می در کف شربت کفر چشیده علم کفر به دست شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش نیست حاصل شود آنرا که برون شد از هست چون بت ست آن بت قلاش دل رهبان کیش که به شمشیر جفا جز دل عشاق نخست اندر آن وقت که جاسوس جمال رخ او از پس پردهٔ پندار و هوا بیرون جست هیچ ابدال ندیدی که درو در نگریست که در آن ساعت زنار چهل گردن بست گاه در خاک خرابات به جان باز نهاد خاکیی را که ازین خاک شود خاک پرست بر در کعبهٔ طامات چه لبیک زنیم که به بتخانه نیابیم همی جای نشست حکیم سنایی غزنوی