حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۴۴۲: به جان او که گرم دسترس به جان بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان او که گرم دسترس به جان بودی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی بگفتمی که بها چیست خاک پایش را اگر حیات گران مایه جاودان بودی به بندگی قدش سرو معترف گشتی گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی اگر دلم نشدی پایبند طره او کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور که بر دو دیده ما حکم او روان بودی ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی حافظ شیرازی