حکیم سنایی غزنوی
الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب
اندر بد دلی خویش گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم اندر ولایت خسرو همچو خفّاش بد دل و شب رو روز از بددلی چو خفّاشم که نخواهم که صید کس باشم دلم از نیک و بد رمان باشد زانکه هشیار بدگمان باشد اهل صورت بدند و نزد خرد هرکه از بد گریخت نبود بد کام چون نیست گان تیز بهست همچو ناوک ز کژ گریز بهست مرد کز ابلهان نهان باشد در چنین جای جای آن باشد نه بجست از بلای بدکاری مصطفی با عتیق در غاری یک جهان پر بغیض و کافر دل برحقم گر بترسم از باطل چنگل باز را همی دانم در هوا مرغدل چنین زانم نز پی دانه مرغکی صدبار بنگرد پیش و پس یمین و یسار از پی آن چنان بداندیش است کش غم جان ز عشق نان بیش است جای آن هست کش غم تلف است که جهان گرسنه است و او علف است هست معذور اگر بداندیش است که جهان را بدی ز به پیش است غم جان چون به خدمت تو درم آنکه هرگز نخورده ام نخورم هیچ مگزین به دوستی خس را کو کسی کو کسی بود کس را پس در این روزگار نزد خرد نیک تست آنکه زوت نبود بد به خدا ار بدیده ام روزی زین همه خلق محتشم گوزی تا بدانسته ام که مردم چیست اندر آن حیرتم که مردم کیست کرده ام اختیار غفلت و جهل زین چنین عالمی پر از نااهل بر جهان دهر عزل نیکان خواند بد فزون گشت و نیک هیچ نماند حکیم سنایی غزنوی