حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
در حق مردم و آدمی گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پس از آدم هر آنچ ز آدم زاد آدمی خوانمش به اصل و نژاد نتوانم که گویمش مردم زانکه در سرِ این سخن مردم مردمی عالمی دگر باشد کم کسی را ازو خبر باشد گرچه از روی اصل در دو سرای کمتر از سگ نیافرید خدای از پی خواب و خور مدانش وجود کاندرو بیش ازین بود مقصود چون بُوَد خلد و در هنر کوشد جامه مشطی ششتری پوشد خدمتش را کسی کنند پدید که برو بایدش مقیم دوید ور شود کشته گاه جولانش صید در زیر زخم دندانش چون بگویی برو به هم تکبیر شرع می گویدت حلالش گیر باز اگر کاهلی کند پیشه ناورد زی طریق اندیشه گرد بازارها دوان باشد نزد دکّان این و آن باشد تا یکی استخوان خشک برد ده تبر در میان سر بخورد هست فرقی ز کار این تا آن همچنین کار آدمی می دان سگ به کوشش چنان شود که کند خدمتش آدمیّ و لاف زند ور خسی آدمی شود چونان کی کند خدمت سگ از پی نان کار دربند همّت من و تست نشوی خوار تا نباشی سست این بگفتم برِ پناه جهان بازگشتم به مدح شاه جهان حکیم سنایی غزنوی