حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
التمثیل فی احوال المنجّم الجاهل عندالملک العالم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود وقتی منجّمی کانا همچو اهل زمانه نابینا پادشاهی ورا به خدمت خواند گاه و بی گاه پیش خود بنشاند پادشا مر ورا سؤالی کرد مشکلش از ره محالی کرد پادشا زیرک و جهان بین بود ظاهر و باطنش پر از دین بود گفت روزی برای خود بگزین رو به تقویم حال خویش ببین آن زمان کت همه کمال بُوَد کوکب نحس در وبال بُوَد طالعت را همه شرف باشد حال تو بر تو منکشف باشد هیچ نکبت نباشدت پیدا خیز و دل شادمانه پیش من آ تاترا خلعتی دهم در خور تا شود فقر و فاقه ات کمتر مرد ابله برفت و روز گزید وآنچه مقصود شاه بود ندید بامدادی بَرِ شه آمد زود که از آن بهترینش روز نبود شاه چون دید مرد را دلشاد صد در از رنج و غم برو بگشاد گفت در حال گردنش بزنید بسته ویرا ز پیش من بکشید مرد دژخیم مر ورا بکشید برد واندر زمان سرش ببرید می ندانست روز نیک از بد بود تقلید امام او نه خرد حکیم سنایی غزنوی