حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
در مذمّت خدمت مخلوق گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
وان کسانی که بارِ خلق کشند زان عمل سال و ماه شاد و گشند سال و مه از برای نیک و بدی شده راضی به جور همچو خودی ابلهی را خدایگان خوانند ریش خود می ریند و شادانند روز و شب در رکاب سفله دوان همچو سگ خواستار لقمهٔ نان ور کند عطسه مرورا چو خدای سجده آرد بایستد به دو پای وز پی سوزیان وز چیزش یرحم اللّٰه گوید از تیزش وز پی یک دو نان به رعنایی خواند او را به حاتم طایی در سخن سفله ژاژ می خاید تاش زان ترّهات بستاید در شجاعت ورا بسان علی می ستاید که سخت بی بدلی در سخاوت ورا ز حاتم طیّ بگذراند به عزّ علیّ گر خدا را چنان پرستیدی از خدا هرچه خواستی دیدی خدمتش به ز فرض پندارد وز پی او نماز بگذارد شادمانه بُوَد که چون من کیست حرمتم هست و دل ز رنج تهیست بر خدایی که رازق روزیست بنده را زو سرور و پیروزیست آن وثوقش نباشد از تبهی که برآنکس که مروراست رهی راست گفت این مثل خردمندی که جهان راست لفظ او پندی هر کجا هست ره فرادانی بنده گشتست از پی نانی هرکجا تیز فهم و فرزانیست بنده ای کند فهم و نادانیست رزق رازق ببیند از مخدوم اینت نادان و از خرد محروم بنده را ای تو رازق مرزوق دور گردان ز خدمت مخلوق ای سنایی خدای را کن شکر که نه ای همچو ابلهان در سکر تا بوی زنده شکر او می گوی به در آفریده هیچ مپوی رازق و سازگار خالق بس کس او چون شدی مترس از کس خدمت خلق باد باشد باد کس گرفتار باد خلق مباد حکیم سنایی غزنوی