حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
دیگری را گوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بوده مامات اسب و بابات خر تو مشو تر چو خوانمت استر بدخو از بی نکاح زاده بتر زانک ازو بار به کشد استر رو که دین را به شعرک و ناموس نیک پی کور کردی از سالوس کانکه با چشم عنکبوت بُوَد مگسش تخم عنزروت بُوَد از پی شوخ چشمی ای ناکس دیده صیقل زنی بسان مگس عقل من چون حدیث تو شنود گوید ارچه سرِ توش نبود کان چو طبع خلاف شورانگیز وان چو دست بهار رنگ آمیز بخورد چشم او چو نوش مگس چشم دیگر کسان خورد کرگس نوحهٔ نوحه گر بسی خوشتر از سخنهای وعظ مادر غر تا حکیم زمانه احمق شد دل او عشق باز یرمق شد هرگز از بهر یک نماز خدای نبشسته دو دست و روی و نه پای زان همی گِل خورد چو آبستن شوی دارد ز شاه و خواجه چو زن چه عجب زانکه شوی دارد زن گر شود هر دو سالی آبستن نوحه گر کز پس تسو گرید آن نه از چشم کز گلو گرید هرکجا گربه کشت خالیگر غذی خواجه گشت خاکستر ژاژ او مرده نظم من جان دار نیست شیرآفرین چو گربه نگار برمن ای سرسبک به خوی و به زیست یک دو مه صبر کن گرانی چیست خنک آنکس که چهرهٔ تو ندید واین سخنهای هزل تو نشنید هم کنون خود رهیم ازین گفتن تا ابد هم من از تو هم ز تو من آن زمانی که رخ نماید اجل زود گردد به جمله حال بدل بس کنم زین مثالب تو کنون که ز اندیشهٔ منست افزون حکیم سنایی غزنوی