حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
التمثیل فیالمطایبة بطریق الهزل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بود گرمی به کار دریوزه نام آن سرد قلتبان یوزه رفت زی حج به کدیهٔ محراب اینت فضل اینت مزد اینت ثواب چون به بغداد آمد از حلوان دید بازارها پر از الوان صحن حلوا و مرغ و تاوهٔ نان پختهٔ پخته و برهٔ بریان زی خرابات از خرابی دین رهگذر کرده بی ره و آیین دید بر رهگذر زنی زیبا روی زیبا به زیب چون دیبا دست در جیب خویش کرد چو باد کرد فرموش حج و فرج به یاد دید در فَروَز گریبانش دو درم بهر جامه و نانش گشت حیران چو در خزان ریحان تن چو پر زاغ از فزع لرزان زانکه او بد چو دیو دوزخ زشت آن زنش خوب بد چو حور بهشت یوزهٔ زشت با دل ناشاد دو درم داد و آن زنک را گاد زنک شوخ بر ازارش رید او دبهٔ پُر ز روغنش دزدید زن بدو گفت کابلهت دیدم بستدم سیم و بر تو خندیدم یوزه دادش جواب بر ره راز چون شد این سرگذشت و قصّه دراز گفت از این خرزه گرچه دربندم آن چنان خر نیم خردمندم چون ببینی چراغ بی روغن پس بدانی تو ابلهی یا من گر نشستی به زیر من روزی جَست ناگه ز گنبدت گوزی تو چرا بادام و پسته رخ مفروز کایچ گنبد نگه ندارد گوز باد اگر کونت را به فرمان نیست غم مخور کایچ کون سلیمان نیست حکیم سنایی غزنوی