حکیم سنایی غزنوی
الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین
فی مثالب شعراء المدّعین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ستودی بسی عدولان را سخنی گوی بوالفضولان را آنکه بی آلتند و بی مایه همه عریان چو کیر بی خایه یا طلبکار زرق و تزویرند یا جهان را به حسبه می گیرند شعر برده به گازر و جولاه خواسته زو بهای کفش و کلاه همچو خلقانیان کهن پیرای کرده یک شعر را دو گرده بهای همچو سگ در به در به دریوزه خوانده مر زهر را شکر بوزه مدح شاهان به عامیان برده دیو را هوش خویش بسپرده یک رمه ناحفاظ و نابینا در عبارت فرخچ و نازیبا جای خلخال تاج بنهاده شعرشان همچو ریششان ساده هیچ نشناخته معانی را بد زبانی ز خوش زبانی را تابه از آفتابه نشناسند شکل چرخ از ذوابه نشناسند نزد ایشان کراسه با کاسه هست یکسان چو تاس با تاسه شاه را مدحت امیر برند میر را در علو به تیر برند عامیان را خدایگان خوانند مهتران را به پاسبان خوانند مدح و ذم نزدشان چو یکسانست کس زنشان چو خانه ویرانست همه محتاج لقمهٔ نانند همه بی آلتند و حیرانند همه ناشسته روی و منحوسند همه تطفیل خوی و جاسوسند همه با روی و طلعت شومند زان همه ساله خوار و محرومند بی زبانی ورا زبانی کرد آلت خویش بی زبانی کرد حکیم سنایی غزنوی