حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۴۳۱: لبش میبوسم و در میکشم می
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لبش می بوسم و در می کشم می به آب زندگانی برده ام پی نه رازش می توانم گفت با کس نه کس را می توانم دید با وی لبش می بوسد و خون می خورد جام رخش می بیند و گل می کند خوی بده جام می و از جم مکن یاد که می داند که جم کی بود و کی کی بزن در پرده چنگ ای ماه مطرب رگش بخراش تا بخروشم از وی گل از خلوت به باغ آورد مسند بساط زهد همچون غنچه کن طی چو چشمش مست را مخمور مگذار به یاد لعلش ای ساقی بده می نجوید جان از آن قالب جدایی که باشد خون جامش در رگ و پی زبانت درکش ای حافظ زمانی حدیث بی زبانان بشنو از نی حافظ شیرازی