حافظ شیرازی
غزل های خواجه حافظ شیرازی
غزل شمارهٔ ۴۰۵: به جان پیر خرابات و حق صحبت او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به جان پیر خرابات و حق صحبت او که نیست در سر من جز هوای خدمت او بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بیار باده که مستظهرم به همت او چراغ صاعقه آن سحاب روشن باد که زد به خرمن ما آتش محبت او بر آستانه میخانه گر سری بینی مزن به پای که معلوم نیست نیت او بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب نوید داد که عام است فیض رحمت او مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که نیست معصیت و زهد بی مشیت او نمی کند دل من میل زهد و توبه ولی به نام خواجه بکوشیم و فر دولت او مدام خرقه حافظ به باده در گرو است مگر ز خاک خرابات بود فطرت او حافظ شیرازی