حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
فیالتفکّر والمراقبة فی احوال التصوّف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دست دین کن به علم و عدل قوی چون سگ پای سوخته چه دوی این ترا گویم ای لهاوری کز جمال حریم حق دوری لیکن آن کس که سینه صاف کند کعبه بر درگهش طواف کند تو نه ای همچو سیر در یک پوست برگ تو چون پیاز تو بر توست یوسف تو هنوز در چاهست کش نه هنگام افسر و گاهست مهر نادیده ماه کی شود او بنده نابوده شاه کی شود او بنده شو تا دمی زبون باشی تا بدانی که شاه چون باشی بد و نیکت ز بیم و اومید است شب و روزت ز خاک و خورشید است تو هنوز آنچنان نه ای کز رنگ از تو دین و خرد ندارد ننگ هرچه ز آغاز دل به رنج بُوَد عاقبت ناز و عزّ و گنج بُوَد چند تر دامنی و لاف و صلف شرمسارست آدم از تو خلف تو به آدم به خلقتی مانند ورنه از راه حق نه ای فرزند خلقتت هست خلقت آدم لیک معنی آدمی مبهم مادری را که رستمی زاید دردِ زه در زمانش بگزاید گربه بر شیربچه باشد چیر شیر درّد چو گشت روزی شیر گرچه آن دم بود ز گربه رمان گربه زاید به عطسه ای پس از آن تو ز موشان مدار طمع صلاح کانچه فاسق نباشد اهل فلاح حکیم سنایی غزنوی