حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
اندر بیان حال صوفی و ستایش صوفیان فرماید علامة اصحاب التصوّف ان لایسأل ولا ینهر ولا یدّخر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تازه اندر بهار حق صوفیست سرو بر جویبار حق صوفیست صورت سرو چیست زی عامه راست قد تازه روی و خوش کامه صوفیانی که کاسه پردازند چشم تحقیق را همه گازند مرد صوفی تصلّفی نبود خود تصوّف تکلّفی نبود صوفیانی که اهل اسرارند در دل نار و بر سر دارند صوفی آنست کز تمنّی و خواست گشت بیزار و یک ره برخاست سه نشانست مرد صوفی را خواه بصری و خواه کوفی را اوّل آن کو سؤال خود نکند بد بُوَد خود سؤال بد نکند دوم آنک ار کسی ازو خواهد ماحضر بدهدش که می شاید نکند باطل آن به منّ و اذی که بیابد عوض به روز جزا سیوم آن کز جهان شود بیرون نبود مدّخر ورا افزون ساز تجهیز او ز نیک و ز بد هیچ گونه معدّ نباشد خود شادمانه بُوَد به گاه رحیل نبود خوار همچو مرد معیل بود آزاد از آنچه بگریزد وآنچه بدهند خلق نپذیرد هرچه باید ز کردگار جهان خواهد و خلق ازو بُوَد به امان بُوَد از بند جاه و مال آزاد رخ به سوی جهان بی فریاد همه بی خان و مان و بی زن و جفت نه مقام نشست و معدن خفت همه بی بارنامه و دلشاد همه کوتاه جامه و آزاد حکیم سنایی غزنوی