حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
حکایت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن شنیدی که گفت دمسازی با قرینی از آنِ خود رازی گفت کین راز تا نگویی باز گفت خود کی شنیده ام ز تو راز شرری بود کز هوا پژمرد از تو زاد آن زمان و در من مرد سر ز نامحرمان نهان باید ورنه محرم چو بشنود شاید دوست محرم بود به راز و نیاز پیش محرم برهنه باید راز در ره سیل و رودها خفته سخن گفته به که ناگفته راز جز پیش عاقلان مگشای دل خود جز به اهل دل منمای آن نبینی که تخمها در گِل ننماید به هیچ ظالم دل کم ز خاکی و خاک نعمت ساز از زمستان نهفته دارد راز چون هوا دست عدل بگشاید راز و دل جمله خاک بنماید راز در زیرکان نهان باشد زانکه هشیار بدگمان باشد هرکه در روز راز گسترده ست ابجد از لوح عقل بسترده ست سرّ والشّمس چون دلش دریافت نه ز واللیل بدروار بتافت گفت کین سوز پرده ساز منست شب معراج روز راز منست حکیم سنایی غزنوی