حکیم سنایی غزنوی
الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر
فصل فیالحکمة ذکرالحکمة احکم فانّها بین الکائنات حکم مثل الاحباب والاعداء کمثل الدواء والداء در دوستی و دشمنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مردم از زیرکان دژم نشود مهر کز عقل بود کم نشود مهر جاهل چو مُهره گردانست مِهر کز عقل بود مهر آنست با هوا مهر کین چه در خوردست که هوا گاه گرم و گه سردست زانکه گردان و بی وفا باشد چون هوا مهر کز هوا باشد با هوا خود به نیک و بد میامیز چون بیامیختی سبک بگریز باز وقت وفا ز نیک و ز بد نه خرد گردد و نه مهر خرد هست با عشق حیلتی دیگر صحبت عشق علتی دیگر دوزخ آنجا که پرده بردارد متقی دوست را بنگذارد داند آن جان که نقش عینی نیست کالاخِلاء چو لَیتَ بَینی نیست بغض کز سنّتی بُوَد دینست مهر کز علتی بُوَد کینست تو و من کرد آدمی را دو بی من و تو تو من بوی من تو تو تویی من منم سرِ رنگست تو چنان من چنین سرِ جنگست با خودی هر دو دیووش باشیم بی من و تو من و تو خوش باشیم خوش بویم اندرین کهن گلشن چون ز تو تو برفت و ز من من تو و من گمرهیست زو پرهیز در من و تو به ابلهی ماویز تا تو خود را بوی نباشی دوست دانکه در وضع دوست زشت و نکوست دشمن از دوست وقت آز و نیاز جز به سود و زیان ندانی باز دوستان را به گاه سود و زیان بتوان دید و آزمود توان حکیم سنایی غزنوی